فصوص الحکممحیی‌الدین ابن عربی

فصوص الحکم

محیی‌الدین ابن عربی

شرح و تفسیر جامع بر کتاب فصوص الحکم

27فصل
خلاصه

در این فصل شما با حقیقت و جایگاه «انسان کامل» (که آدم نمونه بارز آن است) به عنوان مظهر اسم جامع «الله» و هدف نهایی آفرینش آشنا خواهید شد. خواهید آموخت که عالم بدون حضور انسان کامل، مانند کالبدی بی‌روح و آینه‌ای تیره‌ وتار و پرداخت‌ نشده بود و خداوند آدم را آفرید تا روحِ این جهان و صیقل‌دهنده آینه هستی باشد تا حق‌تعالی کمالات و جمال خود را در او مشاهده کند. مباحث این بخش به شما نشان می‌دهد که چرا آدم شایستگی مقام «خلافت الهی» را یافت و چگونه به دلیل دارا بودن «جمعیت الهیه» و دانستن حقایق تمام اسماء، بر ملائکه که تنها جنبه‌های تنزیهی و خاصی از حق را می‌شناختند، برتری یافت و معلم آن‌ها شد. در نهایت درمی‌یابید که انسان کامل، واسطه فیض حق، قلب تپنده جهان و سبب بقای عالم است و نظام هستی هرگز از وجود این حجت الهی و «انسان‌العین» (مردمک چشم هستی) که خداوند به وسیله او به عالم نظر می‌کند، خالی نخواهد بود.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

در فص شیثی، که به نام حضرت شیث (به معنای هبة‌الله یا هدیه خدا) نام‌گذاری شده است، شما با محور اصلی بحث یعنی «عطایا و بخشش‌های الهی» آشنا خواهید شد. در این فصل می‌آموزید که هدایای خداوند به دو دسته کلی «عطایای ذاتی» (که تجلی مستقیم ذات حق و بدون واسطه نامی خاص است) و «عطایای اسمایی» (که از کانال نام‌های خاصی مثل شافی یا رازق می‌رسند) تقسیم می‌شوند. استاد توضیح می‌دهد که دریافت این عطایا تصادفی نیست، بلکه دقیقاً تابع «استعداد» و «قابلیت» گیرنده (اقتضای عین ثابت) است و علم خدا تابع معلوم است. همچنین مباحث عمیقی درباره انواع درخواست از خدا (به زبان گفتار، زبان حال و زبان استعداد)، راز دیدن صورت خود در «آینه حق» و اینکه چگونه مؤمن آینه مؤمن است، تفاوت میان جایگاه «خاتم‌الانبیاء» و «خاتم‌الاولیاء» و اخذ علوم اولیاء از مشکات نبوت، و در نهایت اصل مهم «تجدد امثال» (نو شدن دائم خلقت) و اینکه هیچ تجلی الهی تکرار نمی‌شود ، تشریح می‌گردد تا شنونده دریابد چگونه انسان کامل، مظهر و مجلای تمام‌نمای حق‌تعالی و واسطه فیض به دیگران است.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

در فصل نوحی (فص حکمة سبوحیة)، شما با یکی از کلیدی‌ترین و ظریف‌ترین مباحث عرفان ابن‌عربی، یعنی هنرِ «جمع بین تنزیه و تشبیه» آشنا می‌شوید؛ به این معنا که می‌آموزید خداوند هم «جانِ جهان» است و در تمام صورت‌ها و حتی بت‌ها ظهور دارد (تشبیه) و هم فراتر از همه آن‌ها و منزه از محدودیت است (تنزیه)، و انحراف قوم نوح تنها در این بود که در «مظاهر» توقف کردند و خدا را محدود به بت‌ها پنداشتند. در این فصل، شما تفسیری کاملاً متفاوت و باطنی (انفسی) از داستان نوح می‌شنوید که در آن، «طوفان و غرق شدن» قوم نه یک عذاب صرف، بلکه «غرق شدن در دریای علم و حیرت» و رسیدن به مقام «فنا» در ذات حق تعبیر می‌شود. همچنین مباحث عمیقی درباره «سرّ قَدَر» و اینکه چگونه هر موجودی (حتی کافر) در نهایت به کمالِ لایقِ خود و اصل خویش باز می‌گردد مطرح شده و در نهایت تفاوتِ مقامِ «نوح» (که بیشتر دعوت به تنزیه و جدایی حق از خلق می‌کرد) با مقامِ کاملِ «محمدی» (که جامعِ بینِ حق و خلق است) تبیین می‌گردد.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

در این فصل که به «حکمت قدوسیه» اختصاص دارد، شما با شخصیت حضرت ادریس (ع) آشنا می‌شوید که حقیقتی واحد با حضرت الیاس دارد و حکمت او، یعنی «قدوسیت»، مرتبه‌ای برتر از تسبیح (حکمت نوحی) است چراکه سالک را از قیدِ هرگونه تنزیه و تشبیه رها می‌سازد. در طول این مباحث، تفاوت میان «مکان» (جایگاه ظاهری ادریس در فلک خورشید) و «مکانت» (رتبه و منزلت معنوی) تبیین می‌شود و برتری مقام اولیای محمدی و انسان کامل بر سایر مراتب هستی مورد تأکید قرار می‌گیرد. همچنین با مفاهیم عمیقی همچون نقش علم در ساخت روح و نقش عمل در ساخت بدن‌های اخروی، و راز «ملائکه مهیمین» که از فرط استغراق در جمال حق حتی از خلقت آدم بی‌خبر بودند، آشنا خواهید شد. در نهایت، استاد با استفاده از مثال‌های ملموسی مانند «یگانگی گوینده و شنونده در عالم خواب» و «سریان عدد یک در تمام اعداد»، چگونگی جمع شدن اضداد در ذات خداوند و ظهور وحدت در کثرت را تشریح می‌کنند تا معنای حقیقی «طبیعت» به عنوان مظهری از اراده الهی روشن گردد.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

در این فصل که به «حکمت مُهیمیه» در کلمه ابراهیمی اختصاص دارد، شما با حقیقتِ مقام «خُلَّت» و راز نامیده شدن حضرت ابراهیم (ع) به عنوان «خلیل» آشنا می‌شوید که فراتر از دوستی ساده، به معنای نفوذ و سریانِ متقابل حق و بنده در یکدیگر است، چنان‌که رنگ در جسم یا غذا در بدن نفوذ می‌کند،. این مبحث شما را به درکِ رابطه عمیق و دوسویه «الوهیت و مألوهیت» می‌رساند؛ جایی که می‌آموزید خداییِ خداوند با ظهور در آینه وجودِ بندگان آشکار می‌شود و همان‌طور که حق غذایِ وجودِ خلق است (به آن‌ها هستی می‌دهد)، خلق نیز با پذیرش احکام الهی، غذایِ ظهورِ حق می‌شوند و احکام او را ظاهر می‌کنند،. همچنین با یکی از کلیدی‌ترین و دقیق‌ترین مباحث عرفانی یعنی «سرّ قَدَر» و نقش «اعیان ثابته» روبه‌رو خواهید شد که تبیین می‌کند «علم خداوند تابع معلوم است»؛ به این معنا که خداوند به هر موجودی دقیقاً همان چیزی را عطا می‌کند که استعداد ذاتی و عین ثابت او تقاضا کرده است،. در نهایت، درمی‌یابید که چرا این حکمت به دلیل افراط در عشق و حیرت در جلال الهی، «مهیمیه» نامیده شده و چگونه ابراهیم (ع) در مقامِ واسطه فیض و پخش‌کننده ارزاقِ معنوی، هم‌ردیف میکائیل قرار می‌گیرد،.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

در «فص حکمت حقیه در کلمه اسحاقیه»، شنونده با تفسیری عمیق و عرفانی از ماجرای رویای حضرت ابراهیم و دستور ذبح فرزندش (که در اینجا اسحاق دانسته شده) و سرّ جایگزینی قربانی (فداء) آشنا می‌شود،. محور اصلی این فصل، بررسی جایگاه «عالم مثال و خیال» و تفاوت میان «تعبیر رویا» (عبور از صورت ظاهری به معنای باطنی) و پذیرش ظاهر آن است، که توضیح می‌دهد چرا حضرت ابراهیم خواب خود را تعبیر نکرد و عین واقع پنداشت. در ادامه، بحث از محدودیت‌های عقل در برابر وسعت بی‌نهایت «قلب عارف» که قابلیت پذیرش تمام تجلیات حق را دارد به میان می‌آید، و شنونده با قدرت روحی انسان کامل در خلق و ایجاد اشیاء در عالم خارج به واسطه نیروی «همت» آشنا می‌شود،. نهایتاً، این فصل با هشداری ظریف پایان می‌یابد که سالک حتی با رسیدن به مقام تصرف در کائنات، هرگز نباید از مقام «بندگی و عبودیت» خارج شده و ادعای ربوبیت کند.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

در این فصل که تحت عنوان «حکمت علیّه» و منسوب به حضرت اسماعیل (ع) ارائه می‌شود، شما با یکی از مباحث عرفان نظری یعنی رابطه میان «ربّ خاص» (آن وجه خاص و اسم معینی از خداوند که مربی مستقیم هر موجود است) و «رب‌الارباب» (ذات احدیت) آشنا خواهید شد،. محور اصلی بحث این است که هر موجودی در نظام هستی، کانال و مظهر یک اسم الهی است و از آن جهت که طبق اقتضای ذات خود عمل می‌کند، تکویناً «مرضی» (مورد رضایت) پروردگار خاص خود است؛ بر همین اساس، شما تفاوت دقیق میان «امر تکوینی» (که تخلف‌ناپذیر است) و «امر تشریعی» (که در آن طاعت و گناه معنا می‌یابد) را فرا می‌گیرید. همچنین با تأمل در صفت «صادق‌الوعد» بودن حضرت اسماعیل، این اصل عرفانی تشریح می‌شود که خداوند به وعده‌های پاداش خود وفا می‌کند، اما در مورد «وعید» (تهدید به عذاب)، رحمت او بر غضبش پیشی گرفته و ممکن است از آن درگذرد،؛ مبحثی که در نهایت شما را به درک عمیق‌تری از حقیقت بهشت و دوزخ، راز خلود، و چگونگی تبدیل «عذاب» به «عذوبت» (شیرینی و سازگاری با طبیعت) در نشائات آخرت رهنمون می‌سازد.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

در فص یعقوبی که با عنوان «حکمت روحیه» شناخته می‌شود، مبحث عمیق «دین» و رابطه آن با سرنوشت ذاتی انسان را تشریح می‌کنند.ابتدا دین را به دو گونه تقسیم می‌کنند: دین عندالله (شریعت و اسلام که خدا فرستاده) و دین عندالخلق (مانند رهبانیت و ریاضت‌های شاقه‌ای که انسان‌ها بر خود واجب می‌کنند و خداوند نیز اگر خالصانه باشد، آن را می‌پذیرد)،. سپس با تحلیل سه معنای دین (انقیاد، جزا و عادت)، بیان می‌کنند که پاداش و عقاب چیزی جز بازگشتِ حقیقتِ اعمال و ملکات خود انسان به او نیست و عبارت «هِیَ أنتَ» (آن اعمال، خودِ توست) را تفسیر می‌کنند،. بخش محوری و دقیق این فصل، بحث «سِرّ‌القدر» است؛ بدین معنا که خداوند به هر موجودی همان چیزی را می‌دهد که «عین ثابت» و ذات او تقاضا می‌کند و هیچ‌کس خارج از ظرفیت وجودی و ذاتی خود پاداش یا عذاب نمی‌بیند،. در پایان نیز به شبهه جبر پاسخ داده می‌شود که اگر سرنوشت تابع ذات است، فایده ارسال پیامبران چیست؛ که پاسخ در تفاوت میان «امر الهی» و «اراده تکوینی» نهفته است،.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

فص یوسفی که به «حکمت نوریه» موسوم است، بر محوریت تبیین جایگاه «عالم خیال» و نسبت آن با انوار الهی استوار است؛ به این معنا که تمام عالم محسوسات در حقیقت سایه (ظل) و خیالی است که وجود خود را از نور حق تعالی می‌گیرد و همانند رویایی است که نیازمند تعبیر و عبور از ظاهر به باطن می‌باشد. در این فصل، با استناد به مقام حضرت یوسف (ع) در تعبیر خواب، بیان می‌شود که هرآنچه در این نشئه دنیا دیده می‌شود، صورتی مثالی از حقایق غیبی است—مانند اینکه یوسف (ع) برادرانش را ستاره و یعقوب (ع) آنان را گرگ دید—و کل جهان سایه‌ای ممدود است که اگر نور خورشید وجود حق نبود، در تاریکی عدم باقی می‌ماند. ابن عربی در نهایت با مقایسه یوسف (ع) که تعبیر رویای خود را در پایان کار دید، با مقام شامخ پیامبر اسلام (ص) که کشف ایشان همواره مانند «فلق صبح» روشن بود، نتیجه می‌گیرد که پیامبر (ص) به این حقیقت که «دنیا خوابی در خواب است» (الناس نیام) واقف بود و ادراک کرد که وجود حقیقی تنها از آنِ خداست و ماسوای او خیالی بیش نیستند که به نور حق روشن شده‌اند.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل بر محور حکمت احدیه هودیه، مبتنی بر آیه «ما من دابة الا هو آخذون بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم»، به تبیین حقیقت وجود و کنترل مطلق و قیومیه خداوند می‌پردازد. طبق این حکمت، هر موجودی «دابه» است و در چنگال قدرت الهی (آخزون بناصیته) قرار دارد، که عالم نزد اهل شهود و اهل وجود، یکپارچه حیات است. در این دیدگاه، هر آنچه که در عالم مشاهده می‌شود، در حقیقت عین حق است و خلق (آفرینش) به معنای مجازی موهوم یا پرده‌ای از آن حقیقت الهی می‌باشد؛ همچنین، صراط مستقیم الهی راه جامع و مختص به اسم الهی است که حق سبحانه بر اساس هویت غیبی‌اش در تمام هستی ساری است. برای درک این مراتب توحیدی و مشاهده حقایق، علوم الهیه باید به شیوه ذوقی و شهودی (معرفت دارایی) حاصل شوند، که این یافت شهودی بر کسب عقلی و تقلید برتری دارد، هرچند که این علوم ذوقی به دلیل اختلاف در قوای ادراکی انسان‌ها، متفاوت ظاهر می‌شوند اما همگی به یک مبدأ واحد بازمی‌گردند. در این مسیر، گمراهی (ضلال) و غضب الهی نیز عوارضی هستند که تابع رحمت ذاتی سابق الهی‌اند.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل، با عنوان «فَصُّ حِکْمَةٍ فُتُوحِیَّةٍ فِی کَلِمَةٍ صَالِحِیَّة» (یا «فاتحیه»)، بر حکمت مربوط به کلمة حضرت صالح علیه السلام تمرکز دارد که مظهر اسم شریف «فتاح» است و فتوح را به معنای «حصول شیء غیرمنتظره» (حصول شیء مما لم یتوقع) می‌داند. مبحث محوری این فصل، تبیین این اصل است که امر ایجاد و تکوین در عالم بر فردیت و اولین فرد در اعداد یعنی تثلیث (سه عنصر اصلی) بنا شده است؛ این تثلیث هم در عرصه علم (در حصول نتیجه منطقی که مبتنی بر صغری، کبری و حد وسط است) و هم در عرصه تکوین جاری است. در طرف حق تعالی، این سه عنصر عبارتند از ذات، اراده و قول «کُن» ، و در طرف قابل نیز این سه عنصر عبارتند از شیئیت، نام و امتثال امر الهی؛ این ساختار سه‌گانه حتی در مجازات قوم صالح که در طول سه روز و به صورت تثلیث اتفاق افتاد، مشهود است. در نهایت، درک حکمت فتوحیه به این نتیجه‌گیری می‌انجامد که شخص شهود می‌کند که خیر و شر تنها از نفس خود اوست، به طوری که هیچ امری به او نمی‌رسد مگر از جانب خودش.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل از شرح فصوص، با عنوان "فَصُّ حِكْمَةٍ قَلْبِیَّةٍ فِی کَلِمَةٍ شُعَیْبِیَّة"، به صورت جامع بر محور قلب عارف و مقامات و احوال آن متمرکز است . این فصل، که حاوی مباحث سنگین و شریف درباره الوهیت، ربوبیت و اصل تجدد امثال (خلق مداوم عالم) است، حکمت قلبی را به نام حضرت شعیب (ع) پیوند می‌زند، چرا که قلب دارای شعب و مراتب بسیاری است. از دیدگاه این حکمت، قلب عارف اوسع از وجود و عرش اعظم الهی است و محل تجلیات غیرمتناهی حق است. در مقابل، بر برتری دانش شهودی قلب بر عقل نظری که با قید و استدلال محدود شده است، تأکید می‌شود؛ زیرا عقل نظری (قوه جزئیه) در رسیدن به حقایق هستی ناتوان است و سد راه کشف و شهود تام می‌شود. این فصل در نهایت، با تبیین تمثیل قلب به نگین انگشتری (فص الخاتم) که در آن تجلیات الهی به میزان استعداد قلب پیاده می‌شود، تلاش می‌کند تا شنونده را به درک وحدت در کثرت نظام هستی و مسئله مهم تکامل برزخی (ارتقای وجودی پس از مفارقت از نشئه مادی) رهنمون سازد.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل با عنوان «فَصُّ حِکْمَةٍ مَلَکِیَّةٍ فِی کَلِمَةٍ لُوطِیَّة»، به بررسی مفهوم شدت الهی (ملک) و ارتباط آن با طلب "پشتیبان قوی" (رکن شدید) توسط حضرت لوط (ع) می‌پردازد، زیرا قوم او در حجاب مادی سنگین (شدیدالحجاب) فرو رفته بودند. بحث گسترش یافته و توضیح می‌دهد که مبعوث شدن انبیا بعد از سن چهل سالگی (زمان آغاز ضعف جسمانی) به دلیل غلبه یافتن نیروی روحانی بر طبیعت است تا بتوانند همت قوی و مؤثر (قوة/همة قویة مؤثرة) اعمال کنند. مهم‌ترین نکته این فصل تفاوت در تصرف (اعمال قدرت) بین نبی و ولی است: معرفت تامه (کمال معرفت) عارف را از تصرف در عالم باز می‌دارد، زیرا هر گونه تصرفی بدون اذن صریح الهی را بی‌ادبی نسبت به وحدت وجود و مظاهر حق می‌داند؛ در حالی که رسول (نبی) موظف است به امر الهی تصرف و معجزه کند تا رسالتش را انجام دهد و نفوس مستعده (متصرف فیه) را به کمال مقدر خود برساند، حتی اگر در ظاهر به صورت هلاکت و عذاب باشد. در نهایت، این درگیری‌ها و اختلافات (نزاع) ناشی از جهل به سرالقدر است، زیرا هر موجودی به اقتضای ظرفیت خود عمل می‌کند و آنچه در عالم ظاهر می‌شود، همان چیزی است که از قبل در علم عنایی الهی برای آن مقدر شده بود.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل، که با عنوان «فَصُّ حِکْمَةٍ قَدَرِیَّةٍ فِی کَلِمَةٍ عُزَیْرِیَّة» آغاز می‌شود، به بررسی عمیق و شریف سرّ قدر (سرالقدر) می‌پردازد. این اصل بنیادی بیان می‌کند که قضا (حکم کلی الهی) و قدر (تفصیل جزئی آن) همگی متفرع بر استعداد و خواست ذاتی موجودات هستند، به طوری که در حقیقت، محکوم (مخلوق) به واسطه قابلیت خود، بر حاکم (خداوند) حاکم است. سؤال حضرت عزیر (ارنی کیف تُحیی الموتی) نه از سر شک و تردید، بلکه از سر طلب دستیابی شهودی و ذوقی به حقیقت اسم مُحیی و مقام قدرت احیا بود. عتاب ظاهری خداوند ("اسم تو را از دیوان نبوت محو می‌کنم") در واقع یک عنایت الهی بود تا مقام نبوت تشریعی (که منقطع و فانی است) را از مقام ولایت (که ابدی و فلک محیط است) جدا سازد، چرا که ولایت مظهر اسم "ولی" الهی بوده و از نبوت (که مظهر اسم ظاهر است) کامل‌تر و اتم است. آگاهی به این سرّ قدر، در عین حال که برای انسان عارف آرامش کامل (یقین به مطابقت همه امور با حکمت الهی) را به ارمغان می‌آورد، عذاب الیم (ناشی از آگاهی به محدودیت‌های ذاتی و عدم قابلیت برای دستیابی به کمالات بالاتر) را نیز در پی دارد. در نهایت، فصل بر این نکته تاکید می‌کند که حتی پس از پایان تکلیف شرعی در دنیا، بقای تشریع و تکلیف در عالم آخرت (قبل از ورود قطعی بهشت یا جهنم) برای تکمیل تکامل برزخی انسان‌ها ادامه می‌یابد.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل به بررسی «فَصُّ حِكْمَةٍ نَبَوِيَّةٍ فِي كَلِمَةٍ عِيسَوِيَّة» می‌پردازد، که این حکمت مختص به نبوت اِنباعی (تعریفی) است که درباره اصول معارف و امور ورای تکلیفات شرعی (حلال و حرام) بحث می‌کند و برای هر کسی که به وادی ولایت قدم می‌نهد، قابل دسترسی است. هسته اصلی این بحث، تکوین و حیات حضرت عیسی (ع) و گفتگوی ایشان با خداوند در سوره مائده است؛ خلقت جسمانی عیسی (ع) از «ماء محقق» (حضرت مریم) و روحانیت او از «نفخ جبرئیل» (ماء متوهم) صورت گرفت و تأکید شده است که حالت روحانی و انبساط خاطر حضرت مریم (س) در هنگام نفخ جبرئیل، بر خلق نیکو و تواضع فرزند اثر مستقیم گذاشت؛ معجزات حسی عیسی (ع) چون «احیای موتی» هرچند به اذن الله بود، اما حیات الهیه (حیات علمی) که توسط عالمان به واسطه علم و نور به جان‌ها داده می‌شود، اشرف و افضل از احیای حسی است. بخش مهمی از فصل به تبیین ادب کامل حضرت عیسی (ع) در مقام پاسخ به سؤال خداوند (در مقام «حتی نعلم و یعلم») اختصاص دارد.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل از ابتدا به تبیین و تفصیل **حکمت رحمانیه در کلمه سلیمانیه** می‌پردازد و مراتب رحمت الهی را بررسی می‌کند؛ از جمله **رحمت امتنانی** (رحمت عام و رحمانی) که وجود همه موجودات را فراهم می‌کند، و **رحمت وجوبی** (رحمت خاص و رحیمی) که به پاداش اعمال اختصاص دارد. این عطای خاص به حضرت سلیمان (ع) شامل **ملکی** بود که امتیاز آن در ظهور و اِعمال قدرت تصریف بر جن و انس در عالم شهادت بود، نه در اصل معرفت، که محمد (ص) نیز آن را دارا بود اما مأمور به اظهار نبود. برتری انسان کامل (چون آصف بن برخیا) بر جن (چون عفریت) در توانایی احضار عرش بلقیس در کمترین زمان ممکن (آن واحد) اثبات می‌شود؛ این احضار بر مبنای **تجدد امثال** (اعدام عرش و ایجاد مثل آن) بود که نشان می‌دهد تمام عالم پیوسته در خلق جدید است. در حالی که هویت الهی در همه موجودات یکی است، تفاضل بزرگی در مراتب علوم و استعدادها میان خلق وجود دارد؛ حضرت سلیمان (ع) این تمایز را به دلیل **علم وهبی** خود درک کرد، و بلقیس نیز با قبول ربوبیت مطلق (رب العالمین) بصیرتی بالاتر از فرعون نشان داد. در نهایت، تأکید بر آن است که بهترین نعمت مطلوب از خدا، **زیادت در علم** است، زیرا علم به دلیل نقش حیات‌بخش خود برای ارواح، به **آب حیات** تشبیه شده است.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل، که با عنوان «فَصُّ حِکْمَةٍ وُجُودِیَّةٍ فِی کَلِمَةٍ دَاوُودِیَّة» آغاز می‌شود، عمدتاً بر شرح حکمت وجود عالم انسانی تمرکز دارد و دلیل ارتباط آن با حضرت داوود (ع) را ظهور تمام و کمال احکام خلافت الهی در ایشان می‌داند ، به ویژه با خطاب صریح «يا داوود انا جعلناك خليفةً في الارض». ویژگی‌های نبوت حضرت داوود به عنوان یک موهبت و اختصاص الهی توصیف شده است. از مهم‌ترین خصایص روحانی ایشان، تسبیح همراه با کوه‌ها و پرندگان (ترجیع جبال و طیور) بود؛ این امر نتیجه اتصال روح او به روح عالم و قرار گرفتن موجودات خارجی به منزله اعضا و قوای روحانیه او بود. همچنین، نرم شدن آهن (تلیین الحدید) در دستان وی ، تفسیر انفسی شده و به معنای نرم کردن «قلوب قاسیه» (دل‌های سخت) با استفاده از زجر و وعید الهی دانسته می‌شود. نکته عرفانی دیگر آن است که اسم «داوود» از حروفی تشکیل شده که به حرف بعد از خود متصل نمی‌شوند (حروف انفصال) که نماد انقطاع کامل او از عالَم و رجوع پیوسته به حق (اوّاب بودن) است]. در بخش‌های پایانی، بر این موضوع تأکید می‌شود که خلیفه (بعد از خاتم انبیا) تابع شریعت رسول است و حق زیاده و نقصان بر حکم شرعی ندارد، چرا که رحمت وجودیه الهی بر غضبش سابق است و همه موجودات در نهایت به سوی کمال مقدر خود در جریان هستند.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل از حکمت، که به عنوان "فَصُّ حِکْمَةٍ نَفْسِیَّةٍ فِی کَلِمَةٍ یُونُسِیَّة" شناخته می‌شود، به طور محوری به تبیین جایگاه نفس ناطقه انسانی می‌پردازد که مظهر اسم جامع الهی است و به دلیل داشتن هر دو جنبه‌ی روحانی و جسمانی، در مرتبه برزخ قرار دارد. این فصل، نفس در بدن عنصری را به حضرت یونس (ع) در ظلمات سه‌گانه‌ی (ظلمات ثلاث) شکم ماهی تشبیه می‌کند و راه رهایی از این گرفتاری‌ها را در ذکر مطلوب الهی (مانند ذکر یونسی) می‌داند که پنج مرتبه دارد و سالک را به فنای عبد در حق و جلیس حق شدن می‌رساند. در همین راستا، یک اصل مهم در تدبیر امور انسانی مطرح می‌شود مبنی بر اینکه شفقت بر بندگان خدا (الشَّفَقَةُ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ) بر غیرت‌ورزی در راه خدا (غَیرَةٌ فِی اللَّهِ) که منجر به انتقام و تخریب بنیان انسانی می‌شود، اولویت دارد. همچنین، این مباحث شامل تبیین ماهیت مرگ است که فنا و اعدام نیست، بلکه توفی (گرفتن کامل نفس) و انتقال به مرکب برزخی (بدن مثالی) است که این بدن اخروی مستقیماً از اعمال و ملکات خود انسان ساخته می‌شود. در نهایت، بحث خلود (جاودانگی) اهل آتش مورد بررسی قرار می‌گیرد و با تکیه بر رحمت سابقه الهی، مطرح می‌شود که اگرچه خلود در نار (آتش) قطعی است، اما این امر به معنای خلود در عذاب نیست و آتش ممکن است پس از انقضای مدت عقاب، برای آنها به "بَرْداً وَ سَلَامَاً" تبدیل شود.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل که با عنوان "فَصُّ حِكْمَةٍ غَيْبِيَّةٍ فِي كَلِمَةٍ أَيُّوبِيَّة" آغاز می‌شود، به شرح حکمت پنهان (غیبیه) و مشرب حضرت ایوب (علیه السلام) اختصاص دارد، که به عنوان یکی از کلمات الهیه انسان کامل، به صفات و خصوصیات این مقام می‌پردازد. بحث اصلی بر آیه "ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ" متمرکز است؛ یعنی چگونگی ظهور آب حیات حقیقی (ماء الحیات) از عالم غیب برای ایوب، و تطهیر او از امراضی که ناشی از "مس شیطان" بود. این مس شیطان در واقع به معنای عذاب الحجاب از جناب الهی و دور شدن انسان از ادراک حقایق و علوم و معارف است. وصول به این ماء الحیات و درجات کمالی برای ایوب از طریق صبر در انواع بلایا و مصائب (در نفس، اهل، اموال و اولاد) حاصل شد ؛ این بلایا سبب رفع درجات و تحصیل کمالات او بودند. همچنین، این فصل بر نکته‌ی مهمی تأکید می‌کند که صبر حضرت ایوب همراه با دعای او برای رفع ضرر بود؛ زیرا اظهار عجز و مسکنت به درگاه حق، نه تنها مقام صبر را خدشه‌دار نمی‌کند، بلکه نشان‌دهنده‌ی عدم مقاومت در برابر قضا و خواست الهی است.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

فص "حکمت جلالیه فی کلمة یحیویه"، مسیر معنوی حضرت یحیی (علیه السلام) را شرح می‌دهد که در آن اسماء جلالی (اسماء قهر و عظمت الهی) بر بنده قاهر بوده است. سلوک این بزرگوار با خصوصیاتی چون انقباض دائمی (حالت گرفتگی و خشوع درونی)، خشیت از خداوند، و شتاب در حزن و بکاء (گریه فراوان) شناخته می‌شود. این مسیرِ مبتنی بر قهر و جلال که به ورع و تقوا منتهی می‌شود، اقتضایی است که عارف سالک را از سنین خردی (همانند حضرت یحیی) از بازی‌های دنیوی دور کرده و بر حقیقت وجود متمرکز می‌سازد. در ادامه، فص به مقایسه دو سلام الهی (سلام حق بر یحیی و سلام عبد بر عیسی) می‌پردازد تا مراتب کمال سلوکی را روشن کند؛ سلام حضرت یحیی (که کلام حق است) در نظر اهل حجاب و اعتقاد به دلیل صراحت الهی، کامل تر شناخته می‌شود، اما سلام حضرت عیسی (که کلام عبد است اما در حقیقت حق متکلم است)، نزد ارباب کشف و عرفان به دلیل دلالت بر مرتبه والای "اکمل فی الاتحاد" (وحدت یا یگانگی)، مطلوب‌تر و کامل‌تر تلقی می‌گردد، که این خود نشان‌دهنده تفاوت میان سلوک مبتنی بر تقوا و سلوک مبتنی بر فنا و اتحاد است.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این مجموعه فص زکریا، راهنمای سلوک و خودسازی است که بر پایه همت قوی و اراده‌ای راسخ بنا نهاده شده است؛ سالک باید مانند حضرت زکریا (ع) در برابر هر سختی، حتی بلا، صبر و پایداری پیشه کند. محتوای اصلی این فصول بر این حقیقت متمرکز است که هرچند رحمت الهی (رحمانیه) وجود همه موجودات را شامل شده و رحمت به طور عام کل شیء را وجوداً و حکماً فرا گرفته است، اما غضب و بلاها نیز خود از رحمت خدا نشئت گرفته و به عنوان یک تازیانه الهی برای کمال و ارتقاء درجه و حفظ بقای نظام وجودی ضروری هستند. هدف سالک، کسب رحمت رحیمیه است که تنها با تلاش و زحمت و بر اساس اصل «لیس للانسان الا ما سعی» (نه صرفاً آرزو) به دست می‌آید تا به مقام کمال وجودی خود برسد. در مسیر عملی، انسان باید در برابر هر پیشامد، آداب توسل به اسم خاص الهی را رعایت کند؛ برای مثال، در بیماری اسم شافی و در دادخواهی اسم منتقم را بخواند، چرا که مطلوب باید بر دست همان اسم ویژه پیاده شود.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

فصل حکمت ایناسیه فی کلمة الیاسیه/ادریسیه (که درباره یک شخصیت با دو مقام نبوت و رسالت یعنی ادریس/الیاس است) ، به بررسی اسرار عظیم هستی و جایگاه انسان به عنوان برزخیت جامع بین حضرت الهیه و حضرت کونیه می‌پردازد. بخش قابل توجهی از مباحث این فصل و مباحث مرتبط با آن، پیرامون نحوه جمع بین تنزیه (برتر دانستن حق، که کار عقل است) و تشبیه (شباهت دادن حق، که با زبان شرایع و اوهام سازگار است) متمرکز است؛ به طوری که عارف کامل با شهود، توحید را در وحدت و کثرت، درمی‌یابد و مظاهر حق (مانند رسول) را عین تجلیات خداوند می‌شناسد. برای نیل به این حکمت و غلبه مزاج روحانی (که از ترکیب ملکات وجودی حاصل می‌شود) بر مزاج عنصری ، سالک باید از حکم عقل به مقام تسلیم مطلق (حیوانیت) نزول کند تا بتواند اسرار نهفته عالم طبیعت و برزخ را درک کند. در نهایت، این سیر و فنای صورت حسیه (قتل نفس حیوانی)، منجر به بقای ابدی (بقاء بعد الفناء) می‌شود، زیرا حقیقت و حد وجودی انسان هیچ‌گاه معدوم نمی‌گردد و همواره در امان الهی محفوظ است.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل (فص حکمت احسانیه لقمانیه) به تبیین عمیق و عرفانی توحید صمدی و احاطه وجودی حق سبحانه می‌پردازد، و حکمت‌های حضرت لقمان را در پرتو این نگرش تحلیل می‌کند. در ابتدا، رابطه و تمایز میان مشیت و اراده الهی مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ اگرچه این دو در مقام احدیت عین ذات واحدند، اما در مقام تنوع صفات، مشیت عام و اراده خاص قلمداد می‌شود. حکمت لقمان بر مبنای احسان تعریف شده و به دو بخش منطوق و مسکوت‌عنها تقسیم می‌شود؛ حکمت منطوق از طریق اسمای لطیف و خبیر، احاطه الهی را در کوچک‌ترین جزء روزی (حبه خردل) برای کوچک‌ترین روزی‌خوار (ذره) نشان می‌دهد و این معرفت با «علم الاذواق» گره می‌خورد. در نهایت، ماهیت شرک به عنوان ظلم عظیم، ناشی از قائل شدن به تجزیه در وجود واحد و جدایی انداختن بین شیء و نفس خود، تبیین می‌گردد و شیخ با طرح «روح المسئله» شرک بر اساس آیه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ»، شرک شقی مبتنی بر وهم را از شرک سعید اولیاءالله (که کثرت اسما مانند الله و رحمن را در عین وحدت ذات لحاظ می‌کنند) متمایز می‌سازد.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

در فصل «حکمت امامیه در کلمه هارونیه»، بحث بر محور مقام والای امامت و خلافت الهی و نسبت ظریف میان حضرت موسی (ع) و برادرش هارون (ع) می‌چرخد. در این بخش، شنونده با تحلیل عرفانی ماجرای گوساله‌پرستی قوم بنی‌اسرائیل و برخورد تند حضرت موسی با هارون مواجه می‌شود؛ جایی که تفاوت میان نگاهِ تشریعی و غیرتمندانه موسی (مظهر جلال) با نگاهِ باطنی و سرشار از رحمت (رحموت) هارون آشکار می‌گردد. جان‌مایه بحث این است که چگونه «هوی» (عشق و میل باطنی) ریشه‌ی تمام پرستش‌هاست و حتی بت‌پرستان نیز ناخودآگاه در پی جلوه‌ای از حق بوده‌اند، هرچند در تعیین مصداق به خطا رفته‌اند و وظیفه نبی، رها کردن انسان از این قیدهای محدود و هدایت به سوی توحید مطلق است. در نهایت، شارح با استناد به حدیث شریف منزلت، از این مباحث برای تبیین جایگاه ولایت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی (ع) بهره می‌جوید.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

این فصل که به شرح «حکمت عُلْوِیّه» در کلمه موسویه اختصاص دارد، تفسیری عمیق و عرفانی از وقایع زندگی حضرت موسی (ع) ارائه می‌دهد و شنونده را با مضامینی کلیدی آشنا می‌کند: از حکمت کشته شدن پسران بنی‌اسرائیل و بازگشت قوای حیات آنان به جان موسی تا تمثیل «تابوت» به عنوان جسم (ناسوت) و رها شدن در دریای علم و حیات، و تشریح «حرکت حُبّی» به عنوان سرچشمه پیدایش عالم و حقیقت فرار موسی. همچنین در این فصل به تفاوت مقام رسالت (ظاهر شریعت) و ولایت (باطن امر) در داستان موسی و خضر، نحوه پاسخ هوشمندانه موسی به سؤال فرعون درباره چیستی (ماهیت) خدا با تکیه بر افعال و آثار حق، حقیقت تبدیل عصا به اژدها به عنوان غلبه نفس مطمئنه بر اوهام و سحر، بحث بحث‌برانگیز ایمان آوردن فرعون در لحظه غرق شدن و طهارت او، و در نهایت تجلی خداوند بر موسی در صورت «آتش» دقیقاً بر اساس نیاز و مطلوب او پرداخته می‌شود تا نشان دهد چگونه وقایع ظاهری، آینه‌دار حقایق باطنی و اسرار توحیدی هستند.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

در این فص، شما با حکمت «صمدیه» و داستان شگفت‌انگیز جناب خالد بن سنان (پیامبری در دوران فترت میان حضرت عیسی و پیامبر اسلام) آشنا می‌شوید که قصد داشت با وصیت به نبش قبر و بازگشت از عالم مرگ، حقایق برزخ را به صورت شهودی برای مردم آشکار کند، اما جهالت قومش مانع تحقق این هدف شد. این فصل ضمن بررسی معنای عمیق «صمد» (حقیقتِ پُر و بی‌خللی که پناهگاه هستی است)، پرده از اسرار عالم برزخ برمی‌دارد؛ جایی که انسان‌ها نه با چهره ظاهری، بلکه با صور واقعی اعمال و ملکات خود (که گاهی به شکل حیوانات است) محشور می‌شوند،. در نهایت، بحثی بسیار دقیق و کاربردی درباره رابطه «نیت و عمل» مطرح می‌شود تا با تحلیل حدیث «نیت مؤمن بهتر از عمل اوست»، مشخص گردد آیا کسی که تنها نیت خیر داشته اما موفق به انجام آن نشده، از نظر رتبه وجودی و کمال با کسی که سختی‌ها و مشقات میدان عمل را به دوش کشیده، برابر است یا خیر.

هیچ قسمتی یافت نشد

خلاصه

در این فصل که با عنوان «حکمت فردیه» شناخته می‌شود، شما با جایگاه منحصربه‌فرد و یگانه پیامبر اکرم (ص) به عنوان «انسان کامل» و «صادر نخستین» آشنا می‌شوید و درمی‌یابید که تمام مباحث این بخش، شرحی عمیق و عرفانی بر حدیث مشهورِ «سه چیز از دنیای شما محبوب من شد: زنان، بوی خوش و نماز» است. در طول این دروس، اسرار «تثلیث» (سه‌گانگی) در نظام هستی بازگو می‌شود و خواهید آموخت که چرا محبت به زن (نساء) نمادی از محبت خدا به خلق و مقام پذیرندگی است، چگونه «بوی خوش» (طیب) به عالم ارواح و پاکی باطن اشاره دارد و چرا «نماز» به عنوان نور چشم پیامبر، اوج مقام وصل و گفتگوی محرمانه میان خدا و بنده است؛ همچنین مباحثی کلیدی درباره رابطه خودشناسی با خداشناسی، معنای مرگ و لقاءالله، و تفاوت «خدای مطلق» با «خدای در باور انسان‌ها» (اله‌معتقد) تشریح خواهد شد.

هیچ قسمتی یافت نشد